نگاهی به پیششرطهای تحقق انسجام ملی در انتخابات/ التزام به محکمات انقلاب اسلامی و قانون اساسی
در زمان انتخابات قاعدتاً چند نامزد انتخاباتی پس از تأیید صلاحیت شورای نگهبان وارد صحنه رقابت میشوند که هر یک طرفداران مردمی و جناحی خاص خود را دارند؛ به نظر شما برای اینکه این صحنه رقابت پرشور و گرم باشد، اما از گسست آرا و وحدت جامعه جلوگیری شود، چه کاری لازم است؟ وحدت ملی […]
در زمان انتخابات قاعدتاً چند نامزد انتخاباتی پس از تأیید صلاحیت شورای نگهبان وارد صحنه رقابت میشوند که هر یک طرفداران مردمی و جناحی خاص خود را دارند؛ به نظر شما برای اینکه این صحنه رقابت پرشور و گرم باشد، اما از گسست آرا و وحدت جامعه جلوگیری شود، چه کاری لازم است؟
وحدت ملی در انتخابات، اصل مهمی برای تقویت نظام است و سرمایهای در کنار سایر سرمایههای نظام و انقلاب به شمار میآِید و اگر رفتارهایی صورت بگیرد که این مسئله را تحتالشعاع خود قرار دهد، در حقیقت نقض غرض است. لازم است کسانی که قرار است سکاندار مهمترین دستگاه کشور، یعنی قوه مجریه کشور بشوند و سپس به قانون اساسی سوگند بخورند و در حقیقت از این نظام و انقلاب پاسداری کنند، در مرحله رقابتهای انتخاباتی به جای اینکه به نظام و انقلاب آسیبهایی وارد کنند، افزودهای برای نظام و انقلاب داشته باشند. بنابراین این بحث مهمی است و جا دارد با توجه به تجربههایی که در برخی از دورههای انتخابات ریاستجمهوری داشتهایم، این مسئله جدی گرفته شود و مورد تأکید باشد. اما درباره اینکه چگونه میتوان از این مسئله پیشگیری کرد و از این آفت مصون ماند، چند نکته و مسئله وجود دارد که اگر آنها به درستی رعایت شوند، میتوان از بروز آفتها و آسیبها پیشگیری کرد. یکی از این مسائل، توجه به محکمات انقلاب است؛ انقلاب اسلامی یکسری اصول و محکماتی دارد که از ابتدای تشکیل و آغاز نهضت ازسوی حضرت امام(ره) تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره رهبری حضرت امام(ره) و بعد از آن نیز همیشه مورد تأکید بوده است؛ طبیعتاً اگر به این محکمات انقلاب اسلامی توجه نشود و عدهای در رقابتهای انتخاباتی بخواهند با این محکمات به شکل منفی رقابت کنند و آسیب بزنند، خساراتی وارد خواهد شد؛ یکسری از این محکمات انقلاب اسلامی، توجه به مسئله عدالت، مردم و خدمتگزاری به مردم و توجه به محرومان، مبارزه با نظام سلطه و نظام استکبار و حمایت از مظلومان است که در قانون اساسی هم تصریح شده است؛ از این رو یکی از مراقبتها توجه، تأکید و تقویت این محکمات انقلاب اسلامی از سوی نامزدهای انتخاباتی است. نکته دوم بحث توجه به قانون و رعایت قانون است؛ در رأس قوانین کشور ما قانون اساسی قرار دارد که دارای اصول محکم و غیر قابل تجدید نظر است. در قانون اساسی به مواردی که قابل بازنگری است، تصریح شده است؛ طبیعتاً نامزدهای انتخاباتی ریاستجمهوری باید هم بر اصل قانون اساسی پافشاری داشته باشند و هم به اصول دقت داشته باشند؛ به خصوص اصولی که در قانون تصریح شده است، اینها غیرقابل بازنگری هستند و مشخص هم هستند. بخشی از این موارد به محکماتی که گفته شد، برمیگردد که باید روی اینها پافشاری داشته باشند و این موارد را صحنه رقابت قرار ندهند.
گاهی نامزدها صحبتهای دوپهلویی میکنند که حداقل ممکن است بخشهایی از جامعه این برداشت را داشته باشند که این فرد، درباره این محکمات و بخشهای اصولی غیرقابل تجدید نظر در قانون اساسی، نظر دیگری دارد؛ یعنی ممکن است نامزدی بحث اصلاح قانون اساسی را مطرح کند؛ البته مشکلی نیست که کسی اصلاح آن را مطرح کند، اما اگر به نحوی بخواهد این اصلاح قانون اساسی را مطرح کند که اصولی از این قانون مورد تعرض قرار گیرد که در قانون اساسی، آن اصل یا اصول غیر قابل بازنگری هستند، در اینجاست که اشکال به وجود میآید. غیر از قانون اساسی، قوانین عادی کشور هم باید در انتخابات مورد تأکید و رعایت نامزدها و طرفداران آنها باشد.
نکته آخر که به پیشگیری از تعارضاتی که سبب یکسری آسیبها میشود، کمک میکند بحث رعایت اخلاق است؛ در اخلاق هم بحث انصاف مطرح است، انصاف نسبت به رقبا، مجموعه نظام و بخشهای مهمی که در نظام وجود دارد که باید این نکته مورد توجه باشد. در برخی از انتخابات گذشته شاهدی این بودیم که نامزدهای انتخاباتی مثل یک میدان نبرد گلادیاتوری وارد میدان مبارزه شدهاند و به نحوی با رقبای خود برخورد کردهاند که انگار میخواستند آنها را نابود کنند، نه اینکه با آنها رقابت کنند؛ برای همین بدون رعایت مسائل اخلاقی، نسبتهای ناروا به همدیگر دادند یا مسائل اثبات نشدهای را مطرح کردند. بنابراین اگر این موارد مورد توجه و تأکید قرار گیرند، کامل یا تا حدود زیادی از آفتها و آسیبها مصون میمانیم.
بر اساس همین نکاتی که مطرح شد، ادوار انتخابات ریاستجمهوری را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهیم انتخابات دورههای گذشته ریاستجمهوری، مانند سالهای ۱۳۸۸،۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ را یک آسیبشناسی داشته باشیم؛ از این منظر که چه عاملی موجب شکاف در انسجام ملی در بین مردم و جناحهای سیاسی می شود(با توجه به اینکه در این دورههای انتخاباتی برخی از نامزدها کارهای غیراخلاقی مثل تهمت زدن به یکدیگر را انجام دادند)؛ فکر میکنم خود نامزدها، سهم قابل توجهی در این اتفاقات داشتند، به ویژه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸؛ وقتی یک نامزد انتخاباتی که قبل از انتخابات گفته است من قانون را قبول دارم و نتیجه انتخابات را هر چه شد قبول دارم، اما بعد از رأیگیری و قبل از اینکه دستگاههای رسمی و قانونی کشور نتیجه انتخابات را اعلام کنند، خود را پیروز میدان معرفی میکند و میگوید هر نتیجه دیگری غیر از این باشد را قبول نمیکنم و به مثابه تقلب در انتخابات است و سپس بر این رفتار غیرقانونی خود پافشاری میکند و نظر نهادهایی که در قانون اساسی برای نظارت و اعلام نتایج انتخابات در نظر گرفته شدهاند تمکین نمیکند و حتی حاضر نمیشود مسیر قانونی را برای اثبات ادعاهایش طی کند، کاملاً مشخص است که بیقانونی کرده و قانون رعایت نشده است و لذا فتنه ۸۸ را شاهد بودیم. بنابراین هم خود نامزد سهم بسیار بالایی در این تخلف و دامن زدن به آن داشته است و هم متأسفانه احزاب و چهرههای سیاسی حامی او نیز اگر نگوییم صد درصد، اما بخش قابل توجهی در زمینهسازی این بحث و دامن زدن به این آتش، نقش بسزایی داشتند. بعد از انتخابات، مسائلی اخلاقی و انصاف رعایت نشد و نامزدها نسبتهایی به همدیگر دادند که نادرست بود یا حداقل اینکه اثبات نشده بود و طبیعی است که در اذهان مردم سؤالات بسیاری به وجود آورد.
به نظر شما قانون انتخابات ایراداتی دارد؟
در بحث قانون انتخابات حتماً کاستیهایی داریم؛ حتی اگر به سیاستهای کلی حضرت آقا در موضوع انتخابات که چند سال قبل ابلاغ شد، مراجعه کنید، متوجه میشوید که یک بخشی ناظر به همین کاستیهاست که بخشهایی از آن سیاستها دنبال نشده است؛ قوه مجریه، شورای نگهبان و بخشهای دیگر مانند مجلس در این امر دخیل هستند و مسئولیتی دارند که سیاستهای کلی را دنبال کرده و به قوانین مشخصی تبدیل کنند تا بتوانند تا حدود زیادی از برخی از مشکلاتی که در اجرا به وجود آمده یا میتواند به وجود بیاید، پیشگیری کنند.
چرا قانونی شدن سیاستهای کلی انتخابات آنقدر طولانی شده است؟آیا به نفع گروه یا جریان خاصی است؟
حقیقتاً دلایل این موضوع را بررسی و ریشهیابی نکردهام و در حال حاضر نمیتوانم اظهار نظر دقیقی داشته باشم؛ اما ممکن است بخشهایی پیچیدگیهایی داشته باشد و نمیتوان دقیق گفت وزارت کشور یا شورای نگهبان قصوری داشتهاند؛ الآن مهمتر از اینکه دنبال مقصر باشیم، باید تأکید کرد این سیاستهای کلی دنبال شود و اقداماتی که برای تحقق آنها لازم است، پیگیری شود. رسانهها هم آنطور که لازم بوده، پیگیر این سیاستها نبودهاند؛ چراکه رسانهها در پیگیری این سیاستها مؤثر هستند. در حوزههای دیگر هم سیاستهای کلی داریم که جزء وظایف رهبری است تا آنها را آماده یا ابلاغ کنند و جزء بخشهایی است که این کار با زحمت بسیار انجام شده، یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسات متعددی را برگزار کرده و به مرحلهای رسیده که رهبری این سیاستها را بپذیرند و ابلاغ کنند؛ لذا وقتی این فرآیند طولانی برای تهیه این سیاستها طی شده، در مرحله اجرا هم باید از سوی رسانهها و مجموعههای دیگر دنبال شود تا این سیاستها به منصه ظهور برسند.
نقش نهادهای مجری انتخابات مانند وزارت کشور و شورای نگهبان در حفظ انسجام و وحدت ملی انتخابات چیست؟
حتماً رفتار این نهادها مؤثر است؛ یکی از کارهایی که باید با جدیت مورد توجه قرار گیرد، این است که این نهادهای برگزارکننده انتخابات، به نحوی رفتار نکنند که شائبه جانبداری از جریانی به وجود بیاید، البته اینکه میگویم فراتر از نسبتهایی است که جریانهای سیاسی همیشه بدون دلیل و سند و مدرک، به عنوان امر سیاسی و سیاسیکاری به صورت کلی مطرح میکنند، اما این توقع و مطالبه از نهادهای قانونی و برگزارکننده انتخابات، مطالبه بحقی است که باید مراقبت کنند تا از رفتار آنها شائبه جانبداری برداشت نشود. بحث دیگر ارتباط و صحبت کردن با مردم است، به هر حال باید این دستگاهها برای مردم موارد لازم را توضیح دهند تا روشنگری و آگاهسازی درباره این موضوع حساس و مهم در حد مناسب از سوی شورای نگهبان و وزارت کشور اتفاق بیفتد. بخشی از این مسائل هم به همان اقدامات زمینهای برمیگردد که به سیاستهای کلی مربوط میشود و باید بعضی از مسائلی که در قانون اساسی آمده است، مانند تعریف رجل سیاسی و مدیر و مدبر بودن را مقداری روشنتر کنند تا هم افرادی که میخواهند خود را در معرض قرار دهند با یک تعابیر کلی روبهرو نشوند و هم خود شورای نگهبان برای ارزیابی و هم افکار عمومی برای تطبیق این ویژگیها با افرادی که وارد صحنه شدهاند،آگاه باشند، چراکه این تعاریف خیلی کلی است و ممکن است دقت ممکن صورت نگیرد. بخشی از تبیین این ویژگیها هم در سیاستهای کلی است که باید انجام گیرد.
نقش رسانه ملی در انتخابات چقدر مهم است؟ آیا رسانه ملی هم میتواند در ایجاد این وحدت نقش مؤثر داشته باشد؟
رسانه ملی رکن مهمی در انتخابات دارد و برگزارکننده مناظرههای انتخاباتی است؛ بخشی از تخلفاتی که عرض کردم در همین مناظرههای انتخاباتی رخ داده است و التهابها، تنشها و آسیبهایی که مطرح شده، در دل همین مناظرههای انتخاباتی بوده است که به نظر بنده باید برای این مناظرهها چارچوب دقیقتری در نظر گرفته شود. صدا و سیما، وزارت کشور و شورای نگهبان باید از قبل و با همفکری هم و مشورت گرفتن، چارچوبهایی را برای این مناظرهها تعریف و روشهایی را انتخاب کنند که امکان پیشگیری این آسیبها وجود داشته باشد، نه اینکه امکان آن باشد که صد درصد جلوی آن گرفته شود؛ اما میتواند درصد قابل توجهی را پیشگیری کرد. در انتخابات سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ شاهد اتفاقاتی در مناظرهها بودیم که راهکاری برای پیشگیری از آنها پیشبینی نشده بود.
وظیفه و نقش مردم، جناحها و جریانهای سیاسی در حفظ انسجام و وحدت ملی در انتخابات به خصوص انتخابات مهم پیشرو چیست؟
یکی از مهمترین وظایف مردم و جریانها افزایش مشارکت است؛ یعنی هم مردم، هم جریانهای سیاسی و هم چهرههای سیاسی باید این صحنه را یک صحنه انجام وظیفه ملی و مذهبی بدانند و باید به این آگاهی و رشد برسند که مشارکت در انتخابات به ویژه انتخابات ریاستجمهوری، چه آثار و پیامدهای مثبتی هم برای رئیسجمهوری که انتخاب میشود و هم برای مجموعه کشور دارد. یک نشاط و فرصتی بر اساس قانون اساسی فراهم شده که مردم نظر و رأی خود را بدهند، نظری که آثار آن حداقل چهار سال و تا سالهای سال پابرجا خواهد بود؛ لذا مردم باید به این نکته توجه داشته باشند. از سوی دیگر مردم و جریانهای سیاسی باید متوجه آثار و پیامدهای منفی مشارکت نکردن در انتخابات باشند و بدانند کاهش مشارکت چه خسارتها و آسیبهایی میتواند برای کشور به دنبال داشته باشد. طبیعتاً هر چه مشارکت بالاتر باشد و با رعایت موارد گفته انسجام کشور را افزایش میدهد و تقویت میکند. البته مقاطعی در کشور داشتهایم که با وجود مشارکت بالا، منجر به وحدت نشده که به دلیل شکافهای به وجود آمده بوده است. نکته دیگر رعایت همان مواردی است که در پاسخ سؤال اول عرض کردم و علاوه بر نامزدها که خیلی نقش مهمی دارند، جریانها، احزاب سیاسی حامی آنها، چهرههای سیاسی و مردم نیز در رعایت آنها نقش و مسئولیت مهمی دارند و اگر رعایت کنند، طبیعتاً وحدت و انسجام در جریان انتخابات حفظ میشود و چه بسا تقویت هم میشود.
اگر نکتهای دیگر باقی مانده است، بفرمایید.
انشاءالله شاهد یک انتخابات خوب، پرشور و با مشارکت بالا و انتخاب یک فرد واقعاً مناسب باشیم؛ فردی که هم درک صحیحی از مشکلات کشور و هم برنامه و راه حلهای مناسبی برای رفع آنها داشته باشد. انتخاب درست در انتخابات نسبی است، یعنی در بین نامزدهایی که مراحل قانونی را طی میکنند و در معرض انتخاب قرار میگیرند یکی قویتر، یکی ضعیفتر، یکی در جهت دیگر قویتر و دیگری ضعیفتر است و اینطور نیست که صفر و صدی ببینیم و بگوییم یک نفر صد یا صفر است. مهمترین نیاز امروز کشور، بحث کارآمدی است؛ مردم به خصوص در دورههای اخیر ناکارآمدی را دیدهاند و همه، آثار و نتایج خسارتبار آن را در زندگی احساس کردهاند که اگر تجربه برای ما درسی شده باشد، طبیعتاً باید تلاش کنیم در بین نامزدها، کسی را انتخاب کنیم که با توجه به سوابق و فعالیتهایی که در گذشته داشته و کارنامه کارآمدی و توانمندیهایی که داشته، همچنین با انگیزه بودن، با کفایت بودن و جهادی بودن را در پروندههای او دیده باشیم، البته نه اینکه بگوییم بدون هیچ اشکال یا ایرادی است و ممکن است از جهاتی ضعفهایی هم داشته باشد، که اگر چنین فردی انتخاب شود، میتوان پیشبینی کرد شاهد یک شرایط خیلی بهتر از امروز باشیم؛ انشاءالله در نتیجه کارآمدی، تلاش، انگیزه و کار جهادی که رئیسجمهور و دولت منتخب انجام خواهند داد، مشکلات حل میشود تا مردم روزهای بهتری را شاهد باشند.
بررسی نسبت انسجام ملی و انتخابات در گفتوگو با محمدمهدی اسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مشارکت در انتخابات مظهر انسجام ملی است
شکلگیری فضای رقابتی یکی از پیششرطهای برگزاری انتخابات گرم و تحقق مشارکت حداکثری است، اما در مواردی شاهد بودهایم که در سایه شکلگیری این فضا به انسجام ملی و وحدت ملی خدشه وارد شده است، برای به حداقل رساندن این آسیب چه باید کرد؟
یکی از مسائل اصلی انتخابات، بحث بهینه برگزار شدن انتخابات است که حضور و مشارکت قشرهای مختلف مردم در آن ضروری است؛ به هر حال انتخابات یک شاخص در همه کشورها به ویژه کشورهایی است که به صورت دموکراتیک و با حاکمیت اراده مردم اداره میشود. اصل ۶ قانون اساسی کشور ما اشاره میکند که انتخاب همه مسئولان در جمهوری اسلامی باید مستقیم یا غیرمستقیم از جانب مردم صورت گیرد که اصل جمهوریت است. این امر با شیوه انتخابات انجام میشود تا بتوانند با مشارکت تودههای مردم جمهوری را تحقق بخشند.
طبیعی است که این امر، نیازمند یک شور، نشاط و هیجان است؛ یعنی در موضوع انتخابات در کنار حوزه تعهدی، استدلالی داریم که بخشی از آن به دلیل رقابتی است که به وجود میآید و جنبه احساسی و هیجانی پیدا میکند. به هر حال طیفهای مختلفی در انتخابات شکل میگیرد که له یا علیه کاندیداها هستند و هر یک خود را معرفی میکنند که برخی در معرفی خود، به تخریب یا نقد وضع موجود یا نقد کاندیدای مقابل و برنامههای او رو میآورند. این کارها به صورت متداول نه در ایران، بلکه در همه جای دنیا مرسوم است؛ نمونه بارز آن انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست که دو کاندیدا مقابل همدیگر قرار میگیرند و مقابل دوربینها از افشای ارتباطات شخصی گرفته تا سوابق خانوادگی و شغلی یکدیگر را درست یا نادرست شخم میزنند.
این فضایی است که به صورت کلی در همه انتخاباتها با نسبت کم یا بیشتر پدید آمده است، اما در ایران مفهومی را در جمهوری اسلامی به منزله مفهوم مردمسالاری دینی جلو بردیم که در اینجا باید قدری توقعات متفاوت با کشورهای دیگر باشد. در مردمسالاری دینی مرز شور و هیجان و احساس انتخاباتی، دین و اخلاق دینی است که اگر از آن مرز خطا کنند، طبیعتاً در شأن این نظام نیست و به همان گروههای متعارف و متداولی که در کشورهای مختلف است، نزدیک میشود.
این مسئله به صورت جدی در قانون اساسی دیده شده است؛ به همین دلیل امر تأیید صلاحیت نامزدها به شورای محترم نگهبان سپرده شده است. ویژگیهای نامزدها و این شرایط در اصل ۱۱۵ قانون اساسی ترسیم شده است؛ از جمله مدبر بودن و از رجال سیاسی و مذهبی بودن که این ویژگیها باید از اینکه کمپینهای انتخاباتی به سمت خروج از اخلاق انتخاباتی بروند، جلوگیری کند.
متأسفانه بررسی دورههای مختلف انتخاباتی در کشور ما، به ویژه برخی دورههای انتخابات ریاستجمهوری نشان میدهد، کاندیداها از این الگوی مردمسالاری دینی خارج شدهاند؛ با وجود اینکه کاندیداها اغلب شناخته شده و مورد تأیید شورای نگهبان بودهاند، اما وقتی وارد عرصه انتخابات شدهاند، یک نوع بداخلاقی عجیب و غریبی نسبت به همدیگر ابراز کردهاند.
این وضعیت به جایی رسید که از دل آن فتنه ۸۸ بیرون آمد و مهمترین امتیاز انتخابات که میتوانست نشاندهنده انسجام و وحدت ملی باشد و اهداف انقلاب اسلامی و به ویژه پرونده هستهای را به نفع مشهودی جلو ببرد، به عکس شد و به واسطه بیاخلاقیهای انتخاباتی و به هم زدن قواعد بازی مسالمتآمیز انتخابات، نقطه قوت انتخابات به نقطه ضعف جمهوری اسلامی تبدیل شد و کشور وارد یک دوره آسیب شد که هنوز هم با گذشت ۱۲ سال از آن سال، تلخیهای آن را در کام خود حس میکنیم. معتقد هستم نقطه قوت فضای انتخابات، حضور مردم، هیجانات و مشارکت گسترده است؛ ولی نباید اینطور باشد که تنور آنقدر داغ شود که حوزه انسجام و وحدت ملی را بر هم بزند و انتخابات به نقطه آسیب تبدیل شود.
اگر بخواهیم یک آسیبشناسی درباره دورههای مختلف انتخابات از این منظر داشته باشیم که چرا و چه عواملی باعث این اختلافافکنیها شده بود، به چه مواردی اشاره میکنید؟
در جریان مناظرات، برخی از کاندیداها به گونهای سخن میگویند که شاید تأثیر مثبتی در میزان رأیشان در انتخابات داشته باشد؛ اما در فضای کلی جامعه بدبینی و نفرت ایجاد میکند و انتخاباتی که باید محور وحدت و موجب انسجام جامعه شود، سبب ایجاد شکاف و گسلهایی میشود که در حال حاضر بعد از گذشت چهار سال، همچنان یکی از راههایی که فکر میکنند از طریق آن میتوانند فضای انتخاباتی را تحت تأثیر قرار دهند، زنده کردن همان گسلها و دوگانهسازیهای نادرست است.
با توجه به اینکه نظام ما بر پایه مردمسالاری دینی است، وقتی این تخلفات در صحنه رقابتهای انتخاباتی دیده میشود، آیا در قانون برای برخورد با این موارد راهکاری مشخص نشده است؟
شورای نگهبان میتواند تا آخرین لحظه درباره تأیید صلاحیتها تجدید نظر کند؛ به هر حال اگر مشخص شود کسی صلاحیت اخلاقی لازم برای کشور را ندارد، نباید ولو اینکه تأیید اولیه هم شده باشد، اجازه داشته باشد با هر روشی فضای کشور را به هم بریزد که رأی آورد.
طبیعی است که شورای نگهبان قدرت دارد؛ ولی ما در مرام و منظر این مسئله عمومی، در جامعه صحبت میکنیم، وقتی این هیجانات و احساسات در روزهای پایانی رقابتهای انتخابات شکل میگیرد و طبیعی است که هر نوع اعمال نظر غیرمتعارف از سوی نهادهای ناظر، حمل بر تعابیری مثل حذف رقیب و مهندسی انتخابات میشود و انتخابات را دچار چالش میکند؛ به همین دلیل به صورت عرفی و عملی کاری صورت نمیگیرد.
اما با توجه به تجربه انتخابات گذشته فکر میکنم باید برای این کار، جدی و بیرودربایستی بود و اگر لازم است با تنقیح قوانینی جلوی این کار گرفته شود. طبیعتاً این مسائل با الگوهای اخلاقی انتخابات در نظام مردمسالاری دینی تطابق ندارد. به نظر بنده نهادهای نظارتی ما باید در اینجا از جوزدگی خارج شوند و با دقت و قدرت و با رعایت دقیق ضوابط و نه خدای نکرده حمل بر دخالت غیر موجه، مطابق با قانون رفتار کنند. وقتی اینطور در نظر گرفته باشند که با توهینها، افتراها و بداخلاقیها کسی قصد برخورد ندارد، حتماً باید در دورههای بعدی منتظر اتفاقاتی باشیم که در شأن نظام انتخاباتی ما و جمهوری اسلامی نیست.
آیا میتوان کمپینهای غیراخلاقی و خطاهای انتخاباتی را مصداق نقض اصل ۱۱۵ قانون اساسی از سوی نامزدها دانست؟
در قانون اساسی طبیعتاً به موارد جزئی و این مدلی اشاره نمیشود؛ اما در قانون انتخابات ریاستجمهوری این موارد به صورت کلی آمده است. در اصلاحیه مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی که هنوز به تأیید شورای نگهبان نرسیده است، نمیدانم این قانون در انتخابات پیش رو اجرا خواهد شد یا خیر؛ اما فکر میکنم در قانون جدید یک پیشبینیهایی برای این موارد شده که بتواند آن را در ترازی که شایسته جامعه اسلامی باشد قرار دهد؛ البته اگر در اجرا دچار یک رودربایستیهایی نشوند. وقتی فضای ملتهبی در جامعه شکل میگیرد، ممکن است دخالت این مدلی اصل انتخابات را زیر سؤال ببرد و مطالبی حاکم شود و جلوی این دخالت را بگیرد، اما اگر قبل از انتخابات یا در حین بررسی صلاحیتها، این موضوعات هم به صورت دقیق به کاندیداها گوشزد شود و هم در فضای رسانهای کشور به صورت دقیق اطلاعرسانی شود، به نظر میرسد خطاهای فاحشی که در انتخابات سالهای ۱۳۸۸ به وجود آمد، میتواند به شکل مشهودی کاهش پیدا کند.
اگر بخواهیم انتخابات دورههای گذشته مانند سال ۱۳۸۸ یا حتی انتخابات در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ را آسیبشناسی کنیم، به نظر شما چه عواملی باعث ایجاد اختلافافکنی و شکاف در بین مردم و جناحهای سیاسی شده بود؟
در این بحث نمیتوان به شکل تک عاملی به موضوع نگاه کرد؛ حتماً عواملی متعددی دخیل بودهاند که میزان اثربخشی و ضریبشان هر کدام با هم متفاوت است؛ بعد از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، رئیسجمهور اختیارات فوقالعادهای دارد، برخلاف اینکه گفته میشود اختیاراتش محدود است و برخیها از این موضوع برای ترفند انتخاباتی یا برای ناکارآمدی رئیسجمهور استفاده میکنند؛ در حالی که اختیارات وسیعی دارد و تقریباً پیشرفت کشور در اختیار دولت و رئیسجمهور است. طبیعی است این مسئله حساسیت امر را بالا میبرد و ذیل این موضوع، ساختار قدرت و مناسبات اداری ما یک شکل کاملاً سیاسی به خود گرفته است.
به عبارتی کافی است رئیسجمهور از یک جناحی انتخاب شود، تمام حوزههای مسئولیت کارشناسی دچار تغییر و تحول میشود. حتی مدیریت دانشگاهها که نماد علمی هستند و باید به دور از فضای سیاسی باشند، اما در کشور ما به دلیل اینکه یک فضای سیاستزدگی عمیقی پیدا شده که به نظر بنده ناشی از عامل اول است، فضای التهابات سیاسی را خود به خود افزایش میدهد؛ یعنی فقط انتخاب رئیسجمهور نیست و آینده بسیاری از نخبگان تعیین جایگاه میشود که این عامل دومی است که این مسئله را تشدید میکند. عامل سوم به افراد برمیگردد.
برای نمونه در انتخابات مختلف افراد با خصایص خلقی، فرهنگی، روانی و روحی مختلف کنار هم قرار میگیرند و با یکدیگر رقابت میکنند. در عین حال به واسطه اینکه انتخابات مظهری از دخالت مردم در فضای مدیریتی کشور است و کشور ما هم کشوری است با انبوهی از دشمنان خارجی و مخالفان داخلی که همیشه از این فضاهای احساسی و هیجانی انتخاباتی برای تنشزایی استفاده میکنند.
این عوامل سهگانه داخلی و عامل متغیر خارجی به دنبال برهم زدن توازن و انسجام کشور هستند. یک وقتی هم وجود عناصری در صحنه رقابت است که به حوزه کارکردی آنها نزدیکتر هستند، برای نمونه جریانی که امروز در کشور از آن به منزله غربگرا یا لیبرال شناخته میشود، دیدگاههایشان خیلی به غرب نزدیک است و بخشی از جریانهای کشور روی اینها طمع دارند، به همین دلیل برای اینکه اینها در صحنه باشند، در انتخابات داخلی ما ایجاد خلأ و بحران میکنند. در انتخابات سال ۱۳۸۸ همین مأموریت را داشتند که اخلال ایجاد کنند که تا حدودی هم توانستند انجام دهند که این عامل مهم بیرونی را نمیتوان نادیده گرفت.
برگزارکنندههای انتخابات در حفظ انسجام ملی چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
اجرای انتخابات در همه سالها در کشور ما بر عهده مردم است و با حضور معتمدین محلی که صلاحیت اجرایی آنها به تأیید رسیده است، در کنار شخصیتهای حقوقی انجام میشود. غالباً گرایشهای سیاسی برخی مدیران به تخلفات جزئی منجر میشود. در هیئت شورای نگهبان قدرت بالای تأثیرگذاری در اختیارش است و تأیید صلاحیت کاندیداها بر عهده آنهاست و در بقیه فرآیندهای انتخاباتی ناظر است و اجرا بر عهده وزارت کشور است، اما همین بخش ورودی خیلی مهم است؛ شورای نگهبان که مرکب از ۱۲ شخصیت است، هر یک رأی مستقلی دارند و برای صلاحیت کاندیداها رأیگیری میشود، اما آنچه میتواند یک زمانی این مورد را خدشهدار کند، مصلحتانگاریهایی است که در درازمدت به نفع کشور نیست. به نظر بنده حوزه نظارت به ویژه شورای نگهبان باید در بررسی صلاحیت کاندیداها واقعاً بدون مصلحتسنجی عمل کند. هر چقدر این حوزه شفافسازی شود، به رأی و اعتماد مردم به برگزاری انتخابات و نظارت بر آن کمک بیشتری میشود.
در این بین وظیفه مردم و جناحهای مختلف سیاسی در حفظ انسجام و وحدت ملی چیست؟
بخشی از مردم با نگاه تکلیف شرعی به حضور در انتخابات نگاه میکنند که این افراد با وجود همه مشکلات جامعه در صحنه انتخابات حاضر میشوند، اما بخش دیگری از مردم با جمعبندی کارکرد دولتها و حاکمیت به این نتیجه میرسند که مشارکت داشته باشند یا خیر.
این خطر را در انتخابات پیش رو داریم که ممکن است به دلیل عملکرد ضعیف دولت شاهد کاهش نسبی مشارکت مردم باشیم که حتماً برای روی کارآمدن دولت قدرتمند و برای پیگیری اهداف ملت مشکل ایجاد کرده و ممکن است فاصله دولت و ملت را بیشتر کند.
البته امیدوار هستیم فضای رقابت انتخاباتی به سمتی پیش رود که با ایجاد امید برای مردم مشارکت آنها افزایش پیدا کند. مشارکت انسجام ملی ایرانیها را نشان میدهد و دولت جدید و منسجم به یاری مردم میتواند گامهای مؤثری را در پیشبرد جامعه بردارد.
بستر فعالیت جناحها یکی در کارآمدی حاکمیت و دیگری حضور مردم و جناحهاست که بخشی از آنها متهم به ناکارآمدی هستند. برای نمونه، دولت نماینده جریان اصلاحطلب است؛ حال هر چه بخواهند خطکشی کنند به هر حال، این دولت نماینده این جناح سیاسی است و طبیعی است که پذیرش اشکالات و اشتباهات و عدم فرار از پاسخگویی داشته باشند و دوگانههای تصنعی از سوی جناحهای سیاسی باید کنار گذاشته شود و مطابق با واقعیاتی که جامعه با آن درگیر است، باشند.
اگر جناحها خبطی بر گردن دارند، آن را بپذیرند و فضای مشارکت سیاسی در کشور را به سمت تخاصم در بین مردم و گسلهایی بین طبقات مختلف مردم سوق ندهند، فضای رقابت را سالم جلو ببرند و مسئولیت کارهای خود را بپذیرند. نمیتوانند هشت سال دولت را در اختیار داشته باشند و نزدیک انتخابات زیر میز انتخابات بزنند؛ مردم به آنها اعتماد کردند و رأی دادند و اگر اشکالی دارند، باید بایستند و صادقانه رفع اشکال کنند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0